English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unconscious U غش کرده
unconsciously U غش کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overrun U دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
overrunning U دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
overruns U دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
unruffled U ارام کرده
dump U چاپ محل هایی که محتوای آنها در حین اجرای برنامه تغییر کرده است
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
list U سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
string U سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
generator U ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
generators U ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
advanced U ترقی کرده پیش افتاده
gird U احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
shot U اصابت کرده
shots U اصابت کرده
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
get U کسب کرده
gets U کسب کرده
getting U کسب کرده
hidden U پنهان کرده
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
goal U 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goals U 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
flying buttress U طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying buttresses U طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
assist U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisted U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisting U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assists U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
viewer U امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewers U امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
intestate U کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
enlisted U داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
grown-up U رشد کرده
grown-ups U رشد کرده
potato chip U باریکه سیب زمینی سرخ کرده
potato chips U باریکه سیب زمینی سرخ کرده
inveterate U ریشه کرده
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
aces U رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
carpeted U فرش کرده
hay U گیاه خشک کرده یونجه خشک
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forwarded U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
first offender U کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
first offenders U کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
rolls of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
impacted U کارگذاشته شده میان چیزی گیر کرده
puffy <adj.> U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
decorated U زینت کرده
hamburg U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburger U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburgers U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
thermoplastics U پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
auto U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
passant U تصویرجانوریکه دست خودرابلند کرده
married U عروسی کرده متاهل
infusion U دم کرده
infusions U دم کرده
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
contend U مخالفت کرده با رقابت کردن
contended U مخالفت کرده با رقابت کردن
contends U مخالفت کرده با رقابت کردن
fries U گوشت سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
frying U گوشت سرخ کرده
puff U دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puffing U دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puffs U دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
fried U سرخ کرده
tumescent U اماس کرده اماسیده
tumescent U ورم کرده
full grown U رشدکامل کرده
full-grown U رشدکامل کرده
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closer U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closes U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closest U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
bloodshot U سرخ وورم کرده خون گرفته
blown U ورم کرده
angrier U ورم کرده دژم
angriest U ورم کرده دژم
angry U ورم کرده دژم
began U شروع کرده
bunged up U باد کرده
potted U کوزه کرده ذدزفرف ریخته
work U فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
worked U فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
bloomer U شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
indrawn U جذب کرده
deep-rooted U ریشه کرده
chip U سیب زمینی سرخ کرده
chips U سیب زمینی سرخ کرده
painted U رنگ کرده
Other Matches
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
turgid <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
puff pastry U پف کرده
soufflTs U پف کرده
souffles U پف کرده
souffle U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
gelid U یخ کرده
bloat U پف کرده
bouffant U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
beastby U کرده
chose U انتخاب کرده
self taught U تحصیل کرده
testate U وصیت کرده
protuberant U باد کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
ghi U کره اب کرده
refined U تمیز کرده
whey U شیرچرخ کرده
iced ppa U خنک کرده
in flower U شکوفه کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
deep rooted U ریشه کرده
overage U کم رشد کرده
it is very easily done U کرده میشود
inwrought U از تو کار کرده
intumescent U اماس کرده
let it be done U کرده شود
nodular U ورم کرده
picked U پاک کرده
ghee U کره اب کرده
farcie U دلمه کرده
grown U رشد کرده
clarified U صاف کرده
farci U دلمه کرده
enrooted U ریشه کرده
beheld U مشاهده کرده
pulled U خشک کرده
distent U ورم کرده
strained U صاف کرده
smoothfaced U صاف کرده
blubbery U ورم کرده
billowy U باد کرده
baggily U بطورباد کرده
bendon U نیت کرده
farthingale U دامن پف کرده
fecit U درست کرده
begotten U تولید کرده
swollen U اماس کرده
fled U فرار کرده
iced U خنک کرده
risen U طلوع کرده
fucate U رنگ کرده
educated U تحصیل کرده
fubsy U قوز کرده
fretty U اماس کرده
rooted U ریشه کرده
sweated U عرق کرده
mistaken U اشتباه کرده
sawn U اره کرده
purified U پاک کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
puffed <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
tumid <adj.> U باد کرده
wedded U ازدواج کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
ventricular U باد کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
tumid U اماس کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
swollen U ورم کرده
they have done their work U را کرده اند
warm infusion U چیز دم کرده
intumescent U باد کرده
turgid <adj.> U باد کرده
tinned U قوطی کرده
restrained U لگام کرده
airless U گرفته یا دم کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
clerisy U طبقه تحصیل کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
cecils U قیمه سرخ کرده
saute U در روغن سرخ کرده
cowslip tea U گل گاو زبان دم کرده
dried fruit U میوه خشک کرده
cursed with porerty U نفرین کرده به گدایی
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
de- U کرده را خنثی کردن
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
newlywed U تازه ازدواج کرده
you are mistaken U اشتباه کرده اید
turgescent U باد کرده پرطمطراق
tumid U ورم کرده متورم
trigmous U سه بار عروسی کرده
ranker U افسر سربازی کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
shaveling U ادم اصلاح کرده
stum U اب انگورتازه درخم کرده
they are on strike U اعتصاب کرده اند
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
The door is jammed. در گیر کرده است.
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
a fried sausage U یک سوسیس سرخ کرده
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
grenadine U مرغ دلمه کرده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
the tribes are all up U طغیان کرده اند
neutralized U بیطرف کرده شده
ingrained U دیرینه ریشه کرده
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
borne U تحمل کرده یاشده
forgotten U فراموش کرده یا شده
begun U شروع کرده یا شده
self educated U پیش خودتحصیل کرده
foreseen U پیش بینی کرده
cultured U مهذب تحصیل کرده
made up U مصنوعی بزک کرده
made-up U مصنوعی بزک کرده
melba toast U نان سرخ کرده وبرشته
I'm fed up with it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
I'm sick of it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
he was inured to drudgery U بجان کنی خو کرده بود
it is f. wrought U کارفریف روی ان کرده اند
I'm tired of it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
neutralized states U دول بیطرف کرده شده
no pay nowork U پول ندهندکار هم کرده نمیشود
i have served in the navy U در نیروی دریایی خدمت کرده ام
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
if he has found it U اگر ان را پیدا کرده باشد
well-worn U زیاد کار کرده کهنه
well worn U زیاد کار کرده کهنه
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
pullets U مرغ تازه تخم کرده
You have rubbed your coat against some wet paint . U کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
puff pastry U شیرینی دارای خامهی پف کرده
Our car was stuck in the U اتوموبیل ما در گه گیر کرده بود
yuppie U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppies U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
Her Face has swollen. U صورتش باد (ورم ) کرده
It is preying on my mind. U خیالم را ناراحت کرده است
Have you had a blowle movement today ? U شکمتان امروز کار کرده ؟
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
He has relapsed into his old ways. U فیلش یاد هندوستان کرده
French fries U سیب زمینی سرخ کرده
pure nitric acid U تیزاب خالص یا تیز کرده
rechauffe U خوراک دوباره گرم کرده
She is blinded by passion . U شهوت او را کور کرده است
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
the wound is rankling U زخم چرک کرده است
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
He has collected what the other person. <proverb> U هر چه این ریخته او جمع کرده.
They have seized ( dominated) the country. U مملکت را قبضه کرده اند
he is on the wrong scent U سر رشته کار را گم کرده است
carbonado U قطعه گوشت کباب کرده
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
d. butter U کره اب کرده و امیخته با ارد
drawn butter U کره اب کرده وامیخته با ارد
dressed up to the nines U هفت قلم ارایش کرده
betook U دست زده مبادرت کرده
ambuscade U یکدسته نظامی کمین کرده
eared U خوشه کرده سنبله دار
perjured U نقص عهد کرده دروغ
axunge U پیه اب کرده خوک یا غاز
forsworn U سوگند دروغ یاد کرده
I'm tired of it. <idiom> U ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
I'm sick of it. <idiom> U ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
I'm fed up with it. <idiom> U ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
pullet U مرغ تازه تخم کرده
spitchc U کباب مار ماهی قاش کرده
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
we are down on our luck U بخت بما پشت کرده است
The elephant has remembered India. <proverb> U فیلش یاد هندوستان کرده است .
ranker U افسر سربازی کرده نظامی حرفهای
the nile overflows its banks U نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
self raised U ترقی کرده در اثر مساعی خود
do you want it done to day U ایا میخواهید امروز کرده شود
Have you forgotten our drinks? U آیا نوشیدنیهای ما را فراموش کرده اید؟
covenantee U کسیکه باوپیمانی کرده باشند متعهدله
ripe beauty U زیبایی زنی که رشد کرده است
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
rabbinism U احادیثی که خاخام هاجمع کرده اند
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com